محمد باقر خان را که معرف حضورتان هست(البته این روزها که دیگر حتماً)همان که از قالیبافی در زمین های خاکی! شروع کرد و هشت سال پیش تازه فهمید برای نشستن روی صندلی ریاست جمهوری باید از روی دست آقا محمود نگاه کند و از شهرداری پایتخت خیز بردارد ودم چشم باشد و هر شب به مدد عزت الله خان زورکی مهمان خانه مردم شود (غافل ازاینکه خره همیشه خرما نمی ری...) بگذریم...گویا امروز در سفرتبلیغاتیش در زنجان سخاوت به خرج داده بود و افاضه فرموده بود : حماسه ی سیاسی با شما،حماسه ی اقتصادی با من.نمی دانم چرا از آن وقت به بعد هر وقت ایشان را می بینم یادم به "وحشی"می افتد.البته در اصل به برادر وحشی .
گویا برادر وحشی بافقی نیز در اقدامی از این دست میراث پدرش را اینگونه با برادرش برادرانه قسمت کرده:
زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
....
این قوچ شاخ کج که زند شاخ از آن من
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگد زن از آن من
آن گربه ی مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از سقف خانه تا به ثریا از آن تو!!!
در ضمن تازگی ها این جمله را زیاد از زبان گزارشگران صدا وسیما( که بندگان خدا وسع شان فقط می رسد که نان را به قیمت روز تهیه کنند)شنیده ایم: "گرم تر شدن تنور انتخابات"مثلاً با ادامه سفرهای تبلیغاتی کاندیداها و...
به هر حال ما نیز خرسندیم که ایشان نیز بالاخره قبول کردند که بعضی ها برای رضای خدا، موش... نه یعنی در انتخابات شرکت نمی کنند بلکه درصدد گرم کردن تنور برای پختن نان برای خودشان هستند وگر نه ما که هنوز جایی خمیر هم نکرده ایم ! البته احتمالاً شما نیز مثل ما ترجیح می دهید که کسی برای خودش نان بپزد تا اینکه برای ملت آشی بپزد که یک وجب روغن رویش باشد!