... و این نیز گذشت که به او زنهار داده بودیم :
چون داد عادلان، به جهان در،بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد...
می روی جانت به قربانم ولی حالا چرا؟
آمد حسن و در عوضش دکترتان رفت
صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت*
(این صد که نوشتیم توان دو ، یقین داشت
در وزن نگنجید سرش گرچه زمان رفت!)
زود است که گوییم چه آمد عوضش لیک
نیرنگ ،چپاول ،ستم و غم، خفقان ، رفت
نیمی ز جهان شاد ، و نیمیش به اندوه
تویتر! بزد این تیترکه:«محمود چاخان رفت»
شد بورکینافاسو ،سنگال ،غرق در اندوه
چون مثل ،سومالی و کومور ،حامی شان رفت
...
گفتیم زدی تِر تو هَفَش سال ،و رویش
هی غلت زدی، گفت چنین و پس از آن رفت:
او گفت«چیز» و من ننویسم، تو بخوان«چیز»
با طعنه بگفتا «چیزِ » لق دگران............... رفت
.......................................................................
*امیدوارم که روزی نیاید که بگویم باید می گفتم :صد حیف که این آمد و صد شکر که آن رفت