زورو + حافظ +آشفته ی شهرضایی
به یاد خُم پر از نفت ، دوش اکبر گفت
«گناهِ بخت پریشان و دست کوته ماست »
«نخفته ام ز خیالی که می پزد مهدی !*
خمار صد شبه داریم خُم نفت کجاست!؟»
«هزار جرعه ی ناخورده در رگ چاه ! است»
نمونه پارس جنوبی،که بر سرش دعواست
«به جرم پیر شدن جام ما ز دور افتاد»
صفا کنید حسن جان! که دور، دورِ شماست
وه! از حسادت محمود کاین سخن گفته است
«تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست »
به پسته ی لب دلبر قسم که این چِرت است
«چو بشنوی سخن از مصلحت! ، مگو که خطاست»
دو بیت بعدی شعرم شده فکاهی و تو
«ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجاست»:
« در اندرون دل مهدی ام! ندانم کیست»
که کله اش پر باد است و معده پر ز هواست
دلش به پیچش و تاب است و... گویدم چه عجب
«فضای سینه ی حافظ هنوز پر ز صداست»!
به رقم مدعیانی که منع طنز کنند
بنای حق و حقیقت هنوز پابرجاست
میان ما و سیاست مباد فاصله ای
که کوسه ایم و سیاست چو آبی دریاست
..................................................................
*کذافی الاصل،نسخه ی بدل: نخفته ام ز خیالی که می پزد محسن